یك نجار مسن به كارفرمایش گفت كه می خواهد بازنشسته شود تا خانه ای برای خود بسازد و در كنار همسر و نوههایش دوران پیری را به خوشی سپری كند. كارفرما از اینكه كارگر خوبش را از دست می داد، ناراحت بود ولی نجار خسته بود و به استراحت نیاز داشت. كارفرما از نجار خواست تا قبل از رفتن خانه ای برایش بسازد و بعد بازنشسته شود. نجار قبول كرد ولی دیگر دل به كار نمی بست، چون می دانست كه كارش آیندهای نخواهد داشت، از چوب های نامرغوب برای ساخت خانه استفاده كرد و كارش را از سر سیری انجام داد. وقتی كارفرما برای دیدن خانه آمد، كلید خانه را به نجار داد و گفت: این خانه هدیه من به شما است، بابت زحماتی كه در طول این سال ها برایم كشیده اید. نجار وا رفت؛ او در تمام این مدت در حال ساختن خانه ای برای خودش بوده و حالا مجبور بود در خانه ای زندگی كند كه اصلاً خوب ساخته نشده بود .
( پائولو کوئیلو )
منتظر نظرات زیبا و سازنده شما دوست عزیز هستم
باتشکر ناهید